در زمینه‌ی اختلال روانی اساسی که ناشی از افسردگی ،در این مقاله نتایج دو مطالعه شواهد مقدماتی در مورد اثرات درمان فراشناختی بررسی میکنیم. در یک مطالعه با استفاده از طرح A - B چند خط پایه‌ای، بیماران طی شش تا هشت جلسه درمان فراشناختی هفتگی درمان شدند (ولز، فیشر و همکاران، ۲۰۰۸). بهبودی چشم گیری در افسردگی، اضطراب و فراشناختها مشاهده شد. برای مثال، میانگین نمرهی پرسش نامه ی افسردگی بک (BDI) پیش از درمان 35/32  بود که پس از درمان به 5/6 رسید و در پیگیری ۶ ماهه همه‌ی بیماران ملاک بهبودی استاندارد را در مقیاس افسردگی بک برآورده می کردند. در پی گیری ۶ ماهه، نمرهی یکی از بیماران خارج از نمرهی برش تعیین شده برای بهبودی قرار داشت، ولی همچنان حاکی از بهبودی معنادار بود. اگرچه این مطالعه مقدماتی است و بر روی نمونه‌ی محدودی انجام شده است، داده‌های به دست آمده، از انجام مطالعات ارزشیابی بیش تر حمایت می کنند.
 
ولز، فیشر و همکاران (۲۰۰۸) با بررسی اثر درمان فراشناختی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی از طریق کارآزمایی باز، مطالعهی چند خط پایه ای فوق را پیگیری کردند. درمان با بهبودی چشم گیر در علایم افسردگی و اضطراب که از طریق درجه بندی توسط مصاحبه گر و مقیاس خودسنجی ارزیابی شد، همراه بود. درمان به کاهش عمده ای در نشخوار فکری و باورهای فراشناختی ناسازگارانه منجر شد. استفاده از معیار رسمی برای تعیین تغییر بالینی معنادار و بهبودی بر اساس مقیاس افسردگی هامیلتون در نمونه ی تحت درمان، نشان داد که ۷۵٪ بیماران پس از درمان و ۶۶٪ آنها در پیگیری ۶ ماهه بهبودی کامل یافته بودند.
 
به طور خلاصه، مطالعات زیادی اثرات تکنیک‌های خاص درمان فراشناختی و کل درمان فراشناختی را مورد ارزیابی قرار داده اند. این مطالعات از روش هایی مانند سری های تک موردی، کارآزمایی باز و کارآزمایی تصادفی مقایسه ای استفاده نموده اند. نتیجه ی کلی که می توان از این مطالعات استنباط کرد، این است که به نظر می رسد درمان فراشناختی، رویکرد درمانی اثربخشی است. اثرات درمانی در مورد طیف وسیعی از اختلال‌ها مشاهده شده است، اندازه های اثر به دست آمده بسیار بزرگ هستند و نتایج حاصل شده در طول ۱۲-۶ ماه پس از درمان همچنان پایدار می مانند. از محدودیت های داده‌های مربوط به نتیجه ی درمان، می توان به تعداد نسبتا محدود ارزشیابی های تصادفی اشاره کرد، اما مطالعات متعددی در دست اجرا است. هم چنین پایداری و تداوم بلند مدت اثرات درمانی هنوز مورد ارزشیابی کامل قرار نگرفته است.
 
به طور کلی، داده‌های زیادی در این زمینه وجود دارند. با این حال، همه ی مطالعات در این جا مورد بررسی قرار نگرفت. برای مثال، متون پژوهشی زیادی وجود دارد که در این فصل مرور نشدند و نشان می دهند که خود آگاهی؟ (شاخص سندرم شناختی- توجهی) و حالت مشابه آن، خود آگاهی القا شده "، رابطهی مثبتی با آسیب پذیری هیجانی و اختلال روانشناختی دارد (برای مثال، کارور و بلانی، ۱۹۷۷؛ فنیگستاینه و وانیل، ۱۹۹۲؛ اینگرام، ۱۹۹۰؛ ولز، . ۱۹۸۵ )
 
در حال حاضر، حجم داده‌هایی که از نظریه‌ی فراشناختی حمایت می کنند، نسبت به داده‌هایی که از درمان فراشناختی پشتیبانی می نمایند، بیشتر است. به علاوه، داده‌های مربوط به درمان، عمدتا مبتنی بر ارزشیابی های آزمایشی کوچک هستند. این مسأله پیامد اجتناب ناپذیر رویکرد نظام داری است که ما برای توسعه و ارزشیابی درمان فراشناختی در پیش گرفته ایم.
 
راهبرد ما تلفیق نظریه پردازی مبتنی بر ادبیات علمی با مشاهدات بالینی، به عنوان نقطه‌ی آغاز کار بود. سپس به ارزیابی نظریه‌ی فراشناختی بنیادی، مدل سازی و ارزشیابی آن، طراحی تکنیکهای درمانی خاص و ارزشیابی آنها و تدوین روشهای درمانی و ارزشیابی آنها از طریق مطالعات تک موردی قبل از انجام کارآزمایی پیامد درمان پرداختیم. این رویکرد با الگوی پژوهش بالینی پیش رونده  (آگراس و بر کوویتز، ۱۹۸۰) منطبق است.
 
مطالعات درمانی به روشنی اثرات درمان فراشناختی را نشان میدهند. اکثر بیماران در جریان درمان، بهبودی نسبی یا کامل پیدا می کنند. به نظر می رسد این اثرات در مورد طیف وسیعی از اختلالها صدق می کند و از این رو به تعمیم پذیری درمان فراشناختی کمک می کند.
 
در کل، داده‌های به دست آمده، زمینه ی نیرومندی برای کاربرد و ارزشیابی مداوم درمان فراشناختی فراهم می سازند. درمان فراشناختی، رویکرد نوظهوری است که در نتیجه مدل سازی و فرضیه آزمایی نظام دار به وجود آمده و به تکنیک ها و کاربست های مبتنی بر نظریه، منجر شده است. مطالعات کنترل شده بیشتری باید برای تعیین اثربخشی درمان فراشناختی انجام شود، به ویژه زمانی که درمان در حیطه‌هایی غیر از حیطه ی اصلی آن به کار برده می شود و اثرات آن باید در پیگیری های بلند مدت تعیین شود.
 
اصول و درمان ارایه شده ، نتیجه‌ی نهایی پژوهش و پیشرفت هایی است که به منظور درک و درمان علمی اختلال‌های روانشناختی انجام شده است. رویکرد درمان فراشناختی به دلیل نارضایتی از رویکردهای روان درمانی موجود که ویژگی های مهم تفکر غیرانطباقی و عوامل کنترل کننده ی آن را مورد توجه قرار نمی دهند، به وجود آمده است.
 
معمولا درمان‌های روان شناختی شامل آمیزه‌ای از روش‌هایی هستند که از طیف وسیعی از منابع به دست می آیند. درمانگران از هر آنچه که بر اساس تجربه به نظر می رسد برای درمان مؤثر باشد، استفاده می کنند. اگرچه این سیستم، یک رویکرد عملی برای تولید بسته‌های مداخله ای فراهم می سازد، برای دست یابی به پیشرفت های پایدار در درک اختلال ها و توسعهی درمانهای اثربخش، چندان مفید نیست. پیشرفت های علمی با بنا نهادن درمان ها بر اساس مدل هایی که نشان میدهند نظام شناختی چگونه کنترل و دچار اختلال می شود، حاصل می شوند. مدل پویای پردازش و کنترل ذهنی غیرانطباقی، شبیه آنچه توسط درمان فراشناختی ارایه شده است، بنیانی برای توسعه ی تکنیکهای درمانی برآمده از نظریه که به طور دقیق فرآیندها و ساز و کارهای روانشناختی علی مشخصی را هدف قرار میدهند، فراهم می سازد.
 
برای مثال، دیدیم که چگونه تکنیک آموزش توجه (ATT) و ذهن آگاهی گسلیده (DM)، برای تسهیل کنترل فراشناختی بیشتر بر پردازش، متوقف کردن نگرانی و نشخوار فکری مداوم معطوف به خود و تقویت راه های بدیل تجربه کردن فراشناختی افکار، به وجود آمده اند. همچنین، همان طور که در سرتاسر این کتاب مطرح شده است، تکنیک های خاصی نیز طراحی شده اند که هدفشان تغییر باورهای فراشناختی ناسازگارانه و نادرست و برنامه های پردازش است.
 
منبع: راهنمای علمی درمان فراشناختی اضطراب و افسردگی،آدریان ولز، دکتر شهرام محمد خانی، انتشارات ورای دانش، چاپ دوم، طهران 1390